چشم های تو سرنوشت من
کتاب چشم های تو سرنوشت من/ به فکر رابطه ای بودم ... که با هم خلقش کنیم ... در دهلیزی از غم ها و ناکامی ها ... که پیوسته ... مرگ و اندوه را از آن می دیدیم ... در شبی که پیاده روها ... بارانی و هراس آور بود ... تو به نقشه هایت فکر می کردی ...