مادربزرگ سلام رساند و گفت متأسف است
مامان بزرگ هفتاد و هفت ساله است، چیزی نمانده هفتاد و هشت ساله شود. او هم هفتاد و هفت سالهی چندان خوبی نیست. مردم میگویند پیر است، چون صورتش شبیه روزنامههایی است که توی کفشهای خیس چپانده باشند، اما هیچکس نمیگوید مامان بزرگ بهعنوان یک هفتاد و هفت ساله زیادی سرش میشود. میگویند زیادی «سرخوش» است؛ این را با نگرانی یا عصبانیت رو به مادر السا میگویند که آه میکشد و میپرسد بابت خسارتی که مامانبزرگ وارد کرده چقدر باید غرامت بدهد. یا وقتهایی که مامانبزرگ تو بیمارستان سیگار میکشد و سیستم اعلام حریق روشن میشود و وقتی نگهبانها مجبورش میکنند سیگارش را خاموش کند غر میزند و سروصدا میکند که «گندش بزنن، این روزها همهاش باید مراقب باشی کاری نکنی که به کسی بربخوره!» یا آن دفعه که مامانبزرگ توی باغچهی بریتماری و کِنت درست زیر بالکنشان یک آدمبرفی درست کرد و لباس آدمبزرگها را تنش کرد؛ از دور مثل این بود که یک نفر از پشتبام افتاده باشد پایین... ؛
فردریک بکمن
کارل فردریک بکمن (Carl Fredrik Backman) نویسنده و وبلاگنویس سوئدی است، دوم ژانویه ۱۹۸۱ در استکهلم متولد شد. پیشترها شهرت بکمن در سوئد بهخاطر وبلاگنویسی بود. او برای روزنامههای مختلف مقاله مینوشت و همکاریاش را با مجله مترو هم شروع کرد. همینطور در سال ۲۰۱۲ کتاب مردی به نام اوه را نوشت که همان سال بیش از ۶۰۰ هزار نسخه از آن فروش رفت. این کتاب در حال حاضر به بیش از ۳۰ زبان ترجمه شده، رتبه اول پرفروشهای سوئد و نیویورک تایمز را از آن خود کرده و فیلم برگرفته از کتاب با همین نام در ۲۰۱۶ در سینماهای جهان اکران شد. ترجمه فارسی رمان مردی به نام اوه توسط نشرنون، تندیس و چشمه منتشرشدهاست که در ایران نیز با استقبال زیادی روبرو شدهاست. او با همسر ایرانی خود دو فرزندش ساکن سوئد است.