داستان من (مریلین مونرو)
غذایمان در پیشخوان قهوه خانههای ارزان بود و جایمان در اتاقهای انتظار. ما زیباترین قبیلهی گدایانی بودیم که تازه شهری به خود دیده و تعدادمان هم کم نبود برندگان ملکهی زیبایی، دختران دانشگاهی زرق و برقدار و دختران پری سیمایی که خانهدار بودند، از همه جا در این شهر گرد هم آمده بودند.