عروس بیستم

عروس بیستم (زندگی پرماجرای مهرالنساء ملکه ایرانی هندوستان)» داستانی به قلم ایندو ساندارسان، نویسنده هندی است که برنده جایزه ادبی ایالت واشینگتن در سال ۲۰۰۴ شده‌است مهرالنساء ملقب به «نورجهان»آخرین زن جهانگیرشاه (فرمانروایی: ۱۶۰۵–۱۶۲۷ م) ، چهارمین پادشاه گورکانی هند و نوه یکی از درباریان شاه تهماسب صفوی بود. ملکه نورجهان زنی بذله‌گو، باهوش و زیبا بود و جهانگیر را سخت شیفته خود کرد. طوری که نقشی تعیین‌کننده در دربار پیدا کرده و باعث نفوذ بسیاری از ایرانیان به دربار امپراتوری گورکانی شد. پدرش، غیاث الدین شیرازی ملقب به «اعتمادالدوله» در دربار اکبر و جهانگیر مناصب مهمی داشت. میرزا غیاث الدین شخصی ایرانی بود که با خانواده‌اش در دورهٔ اکبر، (سلطنت ۱۴–۹۶۳ ه‍. ق) به هند رفت و در دربار او به کار اشتغال ورزید و در مدت کوتاهی پیشرفت کرد و عهده‌دار فعالیت‌های مهمی شد خانواده مهرالنساء در زمان پادشاهی شاه تهماسب موقعیت خوبی در دربار داشت تا این‌که شاه اسماعیل دوم به تخت نشست که با آنها رابطه خوبی نداشت ازین رو از ترس شاه از راه اصفهان ، عازم هند شدند.آنها در دشت لوت با یکی از نزدیکان شاه هند آشنا شده و موقعیت وی باعث تحکیم روابط و جایگاه این خانواده در هند می‌شود تا این که مهرالنساء، دختر خانواده، به همسری شاه درمی‌آید: مهرالنساء رویش را سوی لادلی که کنارش خوابیده بود، برگرداند و دستش را زیر سر دختر کوچکش کشید. بچه خیس عرق بود و پوست مهرالنساء از خیسی برق می‌زد. آب‌ها را از دستش راند، و در موهای داغ دخترش دمید. لادلی دمی ژرف کشید و با دست‌ها و پاهای خم‌شده‌اش، غلتی زد. مهرالنساء بوسه‌ای بر آرنجش داد و به دخترش خیره شد. گویی گرمای بنگال چندان هم او را نمی‌آزرد. لادلی با دهان باز، خوابش برده بود؛ آوای دم‌هایش در بینی‌اش سوت می‌زد، چون گرفتار سرماخوردگی تابستانی شده‌بود مهرالنساء آهسته او را نوازش کرد، اما دست‌هایش را روی جاهای عرق‌سوزشده‌اش نمی‌گذاشت. پشت پا و بالای ران لادلی را مالش داد، گودی مفصل‌هایش و زانوی نرمش را مالید. در آن آغاز که لادلی زاده شده بود، مهرالنساء شب‌ها بیدار می‌ماند تا ببیند وی کی به خواب می‌رود...
4 /10
4

عروس بیستم

عروس بیستم (زندگی پرماجرای مهرالنساء ملکه ایرانی هندوستان)» داستانی به قلم ایندو ساندارسان، نویسنده هندی است که برنده جایزه ادبی ایالت واشینگتن در سال ۲۰۰۴ شده‌است مهرالنساء ملقب به «نورجهان»آخرین زن جهانگیرشاه (فرمانروایی: ۱۶۰۵–۱۶۲۷ م) ، چهارمین پادشاه گورکانی هند و نوه یکی از درباریان شاه تهماسب صفوی بود. ملکه نورجهان زنی بذله‌گو، باهوش و زیبا بود و جهانگیر را سخت شیفته خود کرد. طوری که نقشی تعیین‌کننده در دربار پیدا کرده و باعث نفوذ بسیاری از ایرانیان به دربار امپراتوری گورکانی شد. پدرش، غیاث الدین شیرازی ملقب به «اعتمادالدوله» در دربار اکبر و جهانگیر مناصب مهمی داشت. میرزا غیاث الدین شخصی ایرانی بود که با خانواده‌اش در دورهٔ اکبر، (سلطنت ۱۴–۹۶۳ ه‍. ق) به هند رفت و در دربار او به کار اشتغال ورزید و در مدت کوتاهی پیشرفت کرد و عهده‌دار فعالیت‌های مهمی شد خانواده مهرالنساء در زمان پادشاهی شاه تهماسب موقعیت خوبی در دربار داشت تا این‌که شاه اسماعیل دوم به تخت نشست که با آنها رابطه خوبی نداشت ازین رو از ترس شاه از راه اصفهان ، عازم هند شدند.آنها در دشت لوت با یکی از نزدیکان شاه هند آشنا شده و موقعیت وی باعث تحکیم روابط و جایگاه این خانواده در هند می‌شود تا این که مهرالنساء، دختر خانواده، به همسری شاه درمی‌آید: مهرالنساء رویش را سوی لادلی که کنارش خوابیده بود، برگرداند و دستش را زیر سر دختر کوچکش کشید. بچه خیس عرق بود و پوست مهرالنساء از خیسی برق می‌زد. آب‌ها را از دستش راند، و در موهای داغ دخترش دمید. لادلی دمی ژرف کشید و با دست‌ها و پاهای خم‌شده‌اش، غلتی زد. مهرالنساء بوسه‌ای بر آرنجش داد و به دخترش خیره شد. گویی گرمای بنگال چندان هم او را نمی‌آزرد. لادلی با دهان باز، خوابش برده بود؛ آوای دم‌هایش در بینی‌اش سوت می‌زد، چون گرفتار سرماخوردگی تابستانی شده‌بود مهرالنساء آهسته او را نوازش کرد، اما دست‌هایش را روی جاهای عرق‌سوزشده‌اش نمی‌گذاشت. پشت پا و بالای ران لادلی را مالش داد، گودی مفصل‌هایش و زانوی نرمش را مالید. در آن آغاز که لادلی زاده شده بود، مهرالنساء شب‌ها بیدار می‌ماند تا ببیند وی کی به خواب می‌رود...

ایندو سندارسان



نظرات


برای ثبت نظر ابتدا وارد سیستم شوید

شاید دوست داشته باشید

از همین نویسنده

فروشندگان اين كتاب

عبارت امنیتی