گفتن برای زیبا شدن
از بیست و چهار زخم عشق از بیست و چهار بار دوستت دارم شعری برای تماشا... از بیست و چهار بار چشم درشت تو در ثانیه از بیست و چهار حقیقت آبی بر پرده از انفجار خاطره... تکه تکه های منظره و در آغاز: منظره بود... از پاریس ۱۹۸۹ میخواستم هر چه زودتر این پیشنهاد را با شما قسمت کنم که نشد. این دفتر نخست «از بیست و چهار زخم عشق» نام داشت. یک بار هم «آوار آواز» شد. اما چه بهتر که نشد. چه خوب شد که به «گفتن برای زیبا شدن» رسید. خانمها و آقایان. به «غزل نمایشنامهی» ما خوش آمدید. صندلی شما در بهترین جای زیباترین بوسهها، در ردیف نابترین غزلها. وسط جهان. کنار دوربین. کنار نور. کنار رنگهای بهتر. کنار نفسهای یک انسان دیگر... . شهیار قنبری