اولیس جویس: عصاره ی داستانی
کتاب اولیس، نوشته ی جیمز جویس، جایگاه والا و منحصربه فردی در تاریخ ادبیات انگلیس دارد. این رمان، یکی از بزرگترین شاهکارهای ادبیات مدرن تلقی می شود و از ساختار و فرمی پیشگامانه و تجربی بهره مند است. اولیس، داستان یک روز در دوبلین در سال 1904 و اتفاقاتی که برای دو شخصیت افتاده را پی می گیرد: مردی یهودی و میان سال به نام لئوپلد بلوم و روشنفکری جوان به نام استفن ددالوس. بلوم در حالی روزش را سپری می کند که دقیقا می داند همسرش، مالی، احتمالا همین حالا مشغول پذیرایی از معشوق پنهانی خود است. بلوم اما سعی می کند به این موضوع توجهی نکند؛ بنابراین از مغازه اندکی جگر سیاه می خرد، در مراسم خاکسپاری شرکت می کند و دختری در ساحل را به نظاره می نشیند. ددالوس از طرفی دیگر، از جلوی دفتر روزنامه ای می گذرد، نظریه ای مربوط به نمایشنامه ی هملت را در کتابخانه ای عمومی به تفصیل شرح می دهد و از بخش زنان یک بیمارستان بازدید می کند؛ مسیر ددالوس و بلوم در همین مکان درهم می آمیزد و ددالوس از بلوم دعوت می کند که او را به همراه چند تن از دوستانش در می خوارگی و خوش گذرانی همراهی کند. آن ها سر از فاحشه خانه ای بدنام درمی آورند؛ جایی که ددالوس به یک باره از کوره درمی رود چرا که اعتقاد دارد روح مادرش به دیدنش آمده است.