برو دیدبانی بگمار
برو دیده بانی بگمار ادامهای است بر رمان «کشتن مرغ مینا» نوشتهی هارپر لی که در سال ۱۹۶۰ به چاپ رسید. داستان رمان در رابطه با اسکات فینچ است که از نیویورک به آلاباما بر میگردد تا پدر خود آتیکوس فینچ را ملاقات کند. وقایع این رمان که مضمونی ضد نژاد پرستی دارد بیست و سه سال بعد از حوادث کشتن مرغ مینا رخ میدهد. اسکات مدام با خودش در حال کلنجار رفتن است. دختری که از زمان بچگی تنها همبازیاش پسرها بودهاند و مادری نبوده که بلوغ و ورودش به دنیای زنها را به او توضیح دهد حالا در دوران جوانیاش آن قدر از دنیای زنها دور است که مدام مجبورند به او یاد آوری کنند یک زن اصیل این طور رفتار نمیکند یا یک زن اصیل چطور رفتار میکند ظرافتهای زنانه برای اسکات ارزشهایی مردهاند او در پی حقیقت است حقیقتی که ذهنش را درگیر کرده این که پدرش همان مرد شریف و بزرگواری ست که در کودکی از او سراغ داشته؟ کسی که مخالف نژادپرستی بوده و به آدمهای فارغ از رنگشان نگاه میکرده؟ یا نه آدم دیگری است؟ ندای درون اسکات راحتش نمیگذارد اما با وجود همهی قضاوتها خوددرگیریها و تردیدها او به یک چیز ایمان پیدا میکند این که دیدهبان هرکسی وجدان اوست؛