راه مهر راز سپهر

اسفندیار: افسوس که دوزخی میمیری در پیشگاه نوآیینی رستم: نویی که فردا کهنه میشود‌داردار را دل و جان شایسته است، نه شمشیر... اسفندیار: تیرت را بزن؛ تو را با سخنان کریمان چه کار تو بد دین خورشید پرست، من خدا پرست را پند میدهی؟ (رستم به ناچار کمان را به زه میکشد.)...
6 /10
6
موضوع کتاب


راه مهر راز سپهر

اسفندیار: افسوس که دوزخی میمیری در پیشگاه نوآیینی رستم: نویی که فردا کهنه میشود‌داردار را دل و جان شایسته است، نه شمشیر... اسفندیار: تیرت را بزن؛ تو را با سخنان کریمان چه کار تو بد دین خورشید پرست، من خدا پرست را پند میدهی؟ (رستم به ناچار کمان را به زه میکشد.)...

شکرخدا گودرزی



نظرات


برای ثبت نظر ابتدا وارد سیستم شوید

شاید دوست داشته باشید

فروشندگان اين كتاب

عبارت امنیتی